رادینرادین، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 14 روز سن داره

رادین اقا عشق ماما نفس بابا

شکلاتهای گوگولی

این خانم مجسمه هایی به شکل نوزاد از خمیر بادام و سفیده تخم مرغ تهیه می کند جالب اینه که قابل خوردن هستند            حالا کی از دلش می یاد این گوگولی هارو بخوره؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!   ...
30 فروردين 1391

رادین به روایت تصویر

سلام سلام صد تا سلام ،امیدوارم که حال هم دوستهای گلمون خوب خوب خوب باشه،رادین کلی عکس براتون اورده. اول از مه عکس های پیکنیک روز جمعه که رفته بودیم رو براتون می زاریم،اخه روز جمعه صبح که از خواب بیدار شدیم بابایی گفت حاظر شید تا صبحونه رو بریم بیرون و ما هم بی خبر از همه جا با این تصور که می خواییم بریم رستوران  حاظر شدیم و دست خالی راه افتادیم که تو راه متوجه شدیم بازم مثل  همیشه بابایی برامون سوپرایز داره و وقتی به محل مورد نظر رسیدیم دیدیم بابایی گلمون صبح که ما خواب بودیم بیدار شده و همه چی رو اماده کرده و اون روز صبحونه و نهار مهمون بابایی بودیم و حسابی هم بهمون خوش گذشت،مرسی بابایی گلمون که همیشه با کارهات سوپرایزمون می کنی...
28 فروردين 1391

پسر شیرین تر از عسلم

پسملی نانازم این روزها از بسکارای شیرین می کنی که دلم برات ضعف می ره ،تازگی ها عاشق هرچی کلید ،پیریز و دکمه ستش شدی و مدام ازمبل بالا میری تا کلید برق رو بزنی و چراغهارو روشن کنی،با بابا احدهم که بیرون میرین تا چشمت به ایفونها می افته با دست نشونون می دی تا بابا احد ببردت و شما زنگ خونه هارو بزنی. خوشتلم وقتی از خواب بیدار می شی دوست  داری بپیچمت لای پتو واگه من این کارو نکنم خودت می ری رو پتوت داراز می کشی و پتورو می پیچی دور خودت نکه بچه بودی قنداقت نکردیم ارزو به دل موندی و مثل نی نی های قنداق شده می ری لای پتو و سرت بیرون می مونه. قهرو شدی بد جوری و وقتی قهر می کنی دل سنگ برات کباب می شه چه برسه به من که یه مامان دل نازکم،و...
28 فروردين 1391

عکس های ووروجک

یه بستنی خامه ای که خودش داره بستنی می خوره تازگی ها وقتی به رادین می گم مودب بشین تا عکست رو بگیرم دستهاش رو ایجوری جمع می کنه جلو سینه اش البته لحظه ای و باید سریع عکسش رو گرفت. این جا هم داره دس دسی می کنه اخه موقع عکس گرفتن ازش یهو یه اهنگ شاد پخش شد و اقا شروع کرد به دس دسی و نانای ووروجکم تاز خواب بیدار شده بود و داشت تو اتاقش بازی می کرد که متوجه شدم صداش نمی یاد تا این که رفتم و دیدم تو اتاق خودش نیست و دیدم  بی سرو صدا خودش رو رسونده بود اتاق دیگه و در رو هم بسته بود اروم که در رو باز کردم با این صحنه روبرو شدم این جا هم که می بینین چشمهاشو این طوری کرده مثلا پیشی شده تا از دل من در بیاره و...
28 فروردين 1391

دوستت دارم بدون هیچ دلیلی

سلام موموش من،این پست رو که برات می زارم شما 11 ماه و 11 ساعت و 11 دقیقه است که وارد دنیای من شدی ،اومدی تو دنیای ما و خودت شدی همه ی دنیامون،و این 11 ماه چه زود گذشت انگاری همین دیروز بود که با کلی استرس و خوشحالی رفتیم بیمارستان تا شما بیایی بغلمون و چه لحظه های  شیرینی بود تورو برای اولین بار دیدن و چه حس شیرینیه داشتن  یه فرشته که تو دنیا فقط و فقط متعلق به توست و هیچ کسی نمی تونه ادعایی در موردش داشته باشه یه فرشته که جز خدا هیچ کسی توانایی افریدن حتی یه تار موش رو نداره و خدای مهربون اون فرشته رو که با تمام دقت و هنر و ظرافتش خلق کرده و داده به تو . تو این 11 ماه رو زمین نبودم بلکه با دیدنت و چشم دوختن به چشم ه...
26 فروردين 1391

11 ماهگیت مبارک

          فرشته ناز مامان و بابا تولد 11 ماهگیت مبارک                                             عشق ابدی من،تک ستاره قلبم  الان     ماهه که تو از بهشت خدا تو اسمون ها کوچ کردی  و زمینی شد و شدی فرشته ی خونه ی ما،فرشته ای که با خودش تکه ای از بهشت رو برامون اورده ،فرشته ی پاکی که خنده هاش ،گریه هاش ،اداهاش،عطر تنش، رنگ چشماش و وجودش برامون تداعی کننده ...
26 فروردين 1391

الوالو.....منزل خداست...؟

الو ... الو ... سلام کسی اونجا نیست ؟ مگه اونجا خونه ی خدا نیست ؟ پس چرا کسی جواب نمیده ؟ یهو یه صدای مهربون بگوش کودک نواخته شد! مثل صدای یه فرشته ... - بله با کی کار داری کوچولو ؟ خدا هست ؟ باهاش قرار داشتم، قول داده امشب جوابمو بده - بگو من میشنوم کودک متعجب پرسید : مگه تو خدایی ؟ من با خود خدا کار دارم ... - هر چی میخوای به من بگو قول میدم به خدا بگم. صدای بغض آلودش آهسته گفت: یعنی خدام منو دوست نداره ؟ - فرشته ساکت بود. بعد از مکثی نه چندان طولانی گفت: نه خدا خیلی دوستت داره. مگه کسی میتونه تو رو دوست نداشته باشه؟ بلور اشکی که در چشمانش حلقه زده بود با فشار بغض شکست و بر روی گونه اش غلطید و با همان بغض گفت : اصلا اگه نگی خدا باهام حرف ...
25 فروردين 1391

اسکراچ برد – تکنیک خراش

لوازم مورد نیاز برای این فعالیت : پاستل یا مدادشمعی رنگ سیاه گواش قلم مو مقوای سفید وسیله نوک تیز برای خراش دادن   گام اول : ابتدا با پاستل تمام صفحه مقوا را به رنگ های دلخواه رنگ می کنیم ،به نحوی که جایی خالی یا سفید نماند.     گام دوم : با گواش مشکی تمام سطح  کارمان را می پوشانیم تا هیچ رنگی مشخص نباشد.     گام سوم : وقتی که خشک شد،با وسیله ی نوک تیزمان روی مقوا طرح دلخواهمان را خراش می دهیم.   امیدوارم از این نقاشی لذت ببرید. ...
24 فروردين 1391

چه عاشقانه است این روز های بهاری...

سلام جیگر طلای مامان،عزیز دلم تو این روزهای بهاری و با این هوای خوب وعطر کوچه ها و درخت های بارن زده و بوی شامه نواز خاک ادم دلش می خواد عاشق تر بشه و دل هوس عاشقی می کنه. و من تو این روزای زیا عاشق می شم ،اون هم نه برای اولین بار بلکه برای بار چندم و این دفعه عاشق ترم از قبل. عاشق تو و بابایی میشم و عشق قبلی رو تجدید می کنم و  عشقی که تو قلبم بهتون داشتم هزاران بار بیشتر میشه و پیمان عاشقیم رو باهاتون محکم تر از قبل می بندم ،عاشق شما دو تا فرشته میشم و عشق پاکتون مستم می کنه و این هوای دل انگیز بهاری مستیم رو بیشتر میکنه دوست دارم وقتی تو این هوای بهاری بارون زده نفس میکشم هوام پر باشه از عطر تن شما دوتا تا تک تک سلول هام هم از عطر...
24 فروردين 1391

عکس های سیز ده به در

سیز ده امسال مث اکثر سالها تو باغ بابایی جون بودیم و خیلی بهمون خوش گذشت.البته درست که هیچ یک از درخت ها وگل ها برگی نداشتند و سبز نبودند ولی باغ بابایی جون یه صفای دیگه ای داره .ایشاالله تابستون مامانی عکس های خوشگل و رنگ و وارنگ باغ رو براتون میزاره تا شما هم ببینید که باغ بابایی جون گه قدر خوشگله. این هم از عکسهای سیز ده البته با تاخیر. این سایبون من که از تو لپ لپی که موقع رفتن به باغ مامانی جون برام خرید و خودم انتخابش کردم در اومده مامان نگین بوسم کرده و جای لبهاش رو صورتم مونده،مامانی چرا رکیم کردی خوب باید یه نقشه حساب شده بریزم و وقتی همه مشغول بازی هستند من هم کباب هارو دودره کنم من که می خواستم سبزه سیزده ...
22 فروردين 1391